علل شکست اخوان المسلمین در مصر از نگاه محمد حسنین هیکل
تکرار اشتباهات در سرزمین فراعنه
سالها تجربه سیاسی حسنین هیکل را به عنوان مرجع سیاسی برای سیاستمداران این کشور تبدیل کرده است، موردی که مطلب حاضر نیز آن را تایید میکند. محمد حسنین هیکل را میتوان با چهرههایی مثل «شارل موریس دوتالیران» (1828-1754) و «آندره گرومیکو» شوروی سابق مقایسه کرد، تالیران سیاستمداری است که هر چند در زمان «لویی شانزدهم» صاحب پست و مقام بود، ولی انقلاب فرانسه هم نتوانست او را از مقامهای دولتی محروم سازد و تا دوران «لویی فیلیپ» همچنان دارای مقامهای مختلف بود. گرومیکو نیز در دوران شوروی سابق وضعیت مشابهی داشت تا جایی که او را معمار سیاست خارجی شوروی لقب دادهاند. حسنین هیکل نیز در مصر وضعیتی مشابه دارد، زد و خوردهای خونین خیابانی،کودتاها، انقلابها و زدوبندهای پشت پرده و یا آشکار به او آسیبی نمیرساند و جالب است که همه رهبران چه کودتاچی و چه غیر کودتاچی به او مراجعه میکنندو برای برون رفت از مخاطرات از وی چارهجویی میطلبند. حسنین هیکل این جایگاه مستحکم را مدیون دو چیز است، اول عمر سیاسی و رسانهای طولانی و دوم ملایمت سیاسی. او میداند که در جامعه پرفراز و نشیب مصر چگونه موضعگیری کند، کجا حرف بزند و کجا سکوت نماید.این روزنامهنگار و سیاستمدار مصری در مطلب حاضر به ما میگوید که به چه کسانی مشاوره داده است و به علاوه، نظرات خود را در مورد علل شکست اخوانالمسلمین نیز مطرح مینماید.متن زیر گفت و گوی هیکل با «بی بی سی» است که پایگاه اینترنتی «شفقنا» آن را منتشر کرده است.
- آیا سیام ژوئن (9تیر 1390) روزی برای آزادسازی اراده مصریها بود یا این اراده همچنان با موانع روبهروست؟ - روز سیام ژوئن (روزی که مصریها در میدان التحریر جمع شده و خواستار برکناری مرسی شدند و دو روز بعد ارتش او را برکنار کرد) مساحت بیشتری را به میدان این اراده بخشید. البته میان آزادسازی اراده و توسعه آن تفاوت بزرگی وجود دارد. در یک دوره خاص، قید و بندهایی که بر این اراده گذاشته شده بود بسیار زیاد و طولانی بود. این امر تقریباً از 74 سال پیش یعنی از نخستین دوران حضور آمریکا در منطقه شروع شد. هر کشوری برای خودش برنامهای داشت. بعد اروپاییها دخالت کردند و همه کشورهای دیگر نیز وارد ماجرا شدند. منطقه ما به صفحهای از یک شطرنج تبدیل شده بود. وقتی من حوادث قبل از ژانویه[25ژانویه پنج بهمن 1389) تاریخ شروع انقلاب مردم مصر علیه حسنی مبارک است[ را به یاد میآورم هیچ جایی برای خوشبینی نمیبینم؛ نظامهای غربی در منطقه شکل گرفتند. حافظ اسد 40 سال حکومت کرد، قذافی 40سال، مبارک 30سال. شکل ثابتی بود که هیچ امیدی به تغییر آن نمیرفت. اوضاع داخلی این کشورها در آستانه انفجار قرار داشت. من سال 2009 پیشنهاد یک روند انتقالی مسالمتآمیز را دادم. این مطلب را در گفتوگو با روزنامه «مصری الیوم» مطرح کردم و خواستار تشکیل یک شورای امنا برای تشکیل دولت و تدوین یک قانون اساسی جدید شدم و گفتم که رئیسجمهوری باید برای این دوره انتقالی زمینهسازی کند. - حوادث 25 ژانویه را با حوادث 30 ژوئن چگونه مقایسه میکنید؟ 25 ژانویه کاملا جدید و غافلگیر کننده بود؛ همه از این
حرکت حیرت کردند و نمیدانستند آن را چگونه توصیف کنند. حتی برخی تردید کردند که در برابر آنچه موضعی باید گرفت، چون حقایق پنهان بود. - چطور میتوان مشکلات دروان انتقالی بعد از 25ژانویه را درک کرد؟ - نخستین اشتباه، که من اولین بار با خود طنطاوی آن را در میان گذاشتم، این بود که او از من پرسید، آیا این انقلاب بود یک یا چیز دیگر، شما چه میگویید؟ به او گفتم: آنچه اتفاق افتاد حالتی انقلابی داشت. گزارشهای مکتوب درباره جنبشهای انقلابی و جنبشهای جوانان این موضوع را تأیید میکند. اما گزارشهایی هم وجود دارد- حالا راست یا دروغ- که بهطور کلی (وقایع 25 ژانویه را) اینطور نمیبیند و تردیدهایی را مطرح میکند. - اما در همین دوره انتقالی بود که اخوان به صحنه آمدند؟ - بگذارید تاریخ را ورق بزنیم و کمی به عقب برگردیم. یعنی زمانی که «تلمسانی» (یکی از رهبران اخوانالمسلمین) در سال 71 برای مبارزه با کمونیسم و جریانهای ناصری با «انور سادات» توافق کرد. چون سادات میدانست که آنها تشکیلاتی قوی دارند و احزاب دیگر ضعیف هستند. آنها در آن زمان امنیت برای فعالیتشان میخواستند، مبارک هم در دادن امنیت به آنها کوتاهی نکرد، به شرط اینکه آرام باشند. در واقع اخوانیها با دولت وقت در تفاهم به سر میبردند و این مسأله را آمریکا هم میدانست. - یعنی از سال 2005 آمریکاییها از اخوان حمایت میکردند؟ - اخوان بخشی از نظام حاکم بر مصر بود. - منظورتان نظام «حسنی مبارک» است؟ - هم مبارک و هم پیش از او یعنی سادات. همواره اخوانیها یکی از طرفهای معامله برای کنترل اوضاع و ایجاد امنیت و ثبات در کشور بودند. حتی آنها با مسئله موروثی کردن (اینکه مبارک میخواست پسرش جمال را جانشین خود کند) که مردم آن همه از آن ناراحت بودند، مشکلی نداشتند. انقلاب 25 ژانویه برای آنها (اخوانیها) کاملا غافلگیرکننده بود. آنها سردمدار این انقلاب نبودند، بلکه به دنبال بازگشت به گذشتهها بودند. - اما در ظرف یک سال مردم علیه دولت دینی اخوان شوریدند؟ - این درست است. به قدرت رسیدن آنها یکی از اشتباهات بزرگ شورای نظامی بود. آمریکاییها هم فشار میآوردند. چون کسانی که انقلاب کرده بودند رهبری نداشتند. یک حالت انقلابی بود که باید آن را جمع میکردند. باید قانون اساسی اصلاح و انتخابات پارلمانی برگزار میشد. اما مقدار سرمایهگذاری در این دوره بسیار اندک بود. - ولی شورای نظامی همه اینها را میدانست. - شورا تحت فشارهای سنگینی (از جانب آمریکاییها) بود و دائما اشاره میشد که کمکهای نظامی و غیرنظامی و حتی روابط قطع خواهد شد. بنابراین قادر نبود که به اصل واقعیت پی ببرد، حداقل این گونه بود که خودش هم به طرز شگفتآوری گیج شده بود. -پس آیا اخوانالمسلمین به صورت تصادفی به قدرت رسید؟ - اکثر امور با فشار و هل دادن و تردید پیش رفت تا با عقل و منطق. به این معنا که شورای نظامی ضرورتهای مرحله انتقالی را درک نمیکرد. اینکه در اثر تناقضات اجتماعی و سیاسی و فکری، حالتی انقلابی به وجود آمده و قدرتی به شورا انتقال پیدا کرده بود که نمیدانست با آن چه کند و کجا برود؟ در مصر دو انقلاب اتفاق افتاد؛ یکی علیه
یک دولت پلیسی و دیگری علیه یک دولت دینی. جالب اینکه در هر دو مورد جنبشهایی به وجود آمدند که وضع موجود را نمیخواستند و خواستار تغییر بودند. اما من هنوز هم هیچ جایگزینی برای آینده مصر نمیبینم وحتی تا این لحظه کسی نتوانسته است به یک برنامه ملی و قومی نزدیک شود. - آیا نقشه راه کنونی هم همان اشتباهات گذشته را دارد؟ - در نقشه راه کنونی هم همان خطاهای گذشته تکرار میشود، اما تنها در فضایی متفاوت. - چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ - هر وقت کسی آمد و حقیقت را به صراحت با مردم در میان گذاشت، آن وقت مردم احساس اطمینان خاطر میکنند. - چه کسی این کار را خواهد کرد؛ رئیسجمهور «عدلی منصور» یا سرلشگر «السیسی» یا نخستوزیر؟ - همه مردم باید این کار را بکنند. شاید ما تصور کنیم که سرلشگر السیسی از همه توانمندتر باشد، اما حضور او در یک نهاد نظامی مانع این کار میشود. - بعد از سوم جولای، السیسی از مردم خواست به او اختیار بدهند تا با تروریستها مبارزه کند و این اتفاقی بود که افتاد، نظر شما چیست؟ - اجازه بدهید مسئلهای را توضیح بدهم؛ من سه دیدار با السیسی، «محمد مرسی» و دکتر «البرادعی» داشتم. وقتی انقلاب 25 ژانویه روی داد و شورای نظامی مسئولیت را برعهده گرفت، من به دیدار «عمر سلیمان» نرفته بودم و مطلقا با او تماس نداشتم، تا اینکه یک دفعه دیدم او مرا خواسته است و به من اطلاع داد رئیس ستاد مشترک و یکی از فرماندهان شورای نظامی با من کار دارد. وقتی رفتم سرلشگر السیسی را دیدم. آن زمان رئیس حراست ارتش و بسیار جوانتر و سرزندهتر از الان بود. از من استقبال کرد. من هم از او خوشم آمد. با تعجب دیدم تمام چیزهایی را که من نوشتهام، خوانده است. او صادق بود و تعریف کرد که چگونه کار کرده است. او برای خودش طرحی داشت مبنی بر اینکه ارتش نمیتواند به مردم آسیبی برساند، هرچند که اوضاع بد باشد. یادم میآید وقتی من قبلا با فرمانده ارتش دوران مبارک صحبت میکردم، به من توصیه میکرد که بیشتر بنویسم. ولی من احساس کردم که السیسی آدم درس خواندهای است تاریخ مصر را خوب میفهمد. دیدار ما دو ساعت و نیم طول کشید، یا حتی سه ساعت ربع کم. من بیشتر مایل بودم که به حرفهای او گوش بدهم تا اینکه حرف بزنم. -آیا شما در این فرد برنامهای را دیدید که برای مقابله با دیگران باشد؟ - نه چنین چیزی من ندیدم. اما او انسان فهمیدهای بود و تاریخ خوانده بود و نقش یک جنبش ملی را خوب میشناخت. - این مسئله مرا دوباره برمیگرداند به آن درخواست تفویض (درخواستی که السیسی از مردم خواست تا به او اختیار برخورد با اخوانیها را بدهد)، او چه احتیاجی به آن داشت؟ - شرایط آن زمان خیلی مبهم بود؛ السیسی احساس میکرد کارها به نحو خوبی جریان ندارد و ارزیابیها هم برآورد خوبی را نشان نمیداد. یک مسئله عجیب دیگر که خیلیها به آن توجه نمیکنند اینکه مرسی جزو پیشگامان اخوانالمسلمین نبود. بلکه او مرد شماره هفت این تشکل بود و حتی نامزد اصلی نبود. یک نامزد درجه دوم که در آخرین لحظات بر سر او توافق شد. مرسی خود این را خوب میدانست. بنابراین، در بسیاری از مواقع مرسی از تشکیلات اخوان میترسید. به او فشار میآوردند
و چیزهایی را دیکته میکردند. او از دفتر ارشاد نگران بود. قدرت هم وسوسه کننده است. یک رابطه سه جانبه عجیب به وجود آمده بود. او از ارتش چیزهایی میخواست اما ارتش زیر بار اخوان نمیرفت. - چرا مرسی فرمانده ارتش را برکنار نکرد؟ - این کار در عمل خیلی سخت بود. اگر این کار را میکرد با یک فرماندهی جدید مواجه میشد که نمیتوانست با آن تعامل کند و از آن خوف داشت. یک بار مرسی فرماندهان ارتش را به جلسهای فراخوانده بود، اما السیسی و همکارانش نرفتند و گفتند: ما احساس میکنیم این یک جلسه حزبی است. - آیا دخالتهای خارجی هم در میان بود؟ - ما بیش از آنکه لازم باشد اجازه میدهیم خارجیها دخالت کنند. کار به جایی رسید که آمریکاییها به شکلی واضح در امور مصر دخالت میکردند. همه در این باره باید سرزنش شوند. اخوانیها هم خیلی مقصر هستند. یک بار وقتی من مرسی را دیدم به او گفتم: تو باید ثابت کنی که رئيسجمهور همه مصریها هستی. تقاضا میکنم اختلافات را پایان بدهی و به همه اطمینانخاطر ببخشی. - آیا انتظار داشتید که البرادعی به این زودی از صحنه کنار بکشد؟ - من مخالف این هستم که به او حمله شود. او در ذهنش تصوراتی دارد که ممکن است با واقعیت هماهنگی نداشته باشد. او جزو یکی از ارکان اصلی نظام بود. ما با او در برخی موارد اتفاق نظر و در برخی موارد اختلاف داشتیم. او خیلی عجله کرد و باید تعمق بیشتری میکرد. - آیا اخوان تلاش خواهد کرد از مسایل شبه جزیره سینا برای فشار بر نظام کنونی مصر استفاده کند؟ - سینا خودش یک گروگان است. تا الان آن چیزی که آشکار شده و همه میدانند اینکه حدود 18 تا 24 هزار نفر از مجاهدان و تروریستها به این منطقه آمدهاند. مرسی برای مقابله با این گروههای تروریستی به ارتش دل بسته بود و میخواست سینا پادگانی برای ارتش باشد اما سینا هماکنون به بمبی تبدیل شده است که هر روز به طرف کسی نوسان پیدا میکند. -درباره تلاش برای سوء قصد به وزیر کشور چه میگویید؟ - این امری طبیعی بود و باید انتظارش را میکشیدیم؛ مراحلی را که اخوانالمسلمین طی کرده است از دعوت شروع میشود، در دوران«سیدقطب» این تشکل به مرحله تفکر رسید. باید بدانیم که «مهدی عاکف» آخرین فرد در مکتب دعوتگرایی بود. الان یک جریان افراطی طرفدار قطب بر اخوان حکومت میکند و شعارش تکفیر است. - نظر شما درباره کمیته 50 نفره برای تدوین قانون اساسی چیست؟ - ما باید بر سر یک قانون اساسی جدید توافق کنیم. ما میدانیم که این نظام سقوط کرده است و باید مثل قبل قانون اصلاح شود. بر سر مسایل مربوط به حقوق بشر و آزادیها اختلافی نیست اما آنها هر طور که میخواستند قانون را نوشته بودند. باید قانونی نوشته شود که شایسته این دوران باشد. - آیا خشونتها شما را نگران نمیکند و آیا ما قادر به عبور از این مرحله خواهیم بود؟ - صرف اینکه مردم در معرض خطر قرار میگیرند مرا غمگین میسازد. اما اعتقاد دارم مصریها خیلی تحملشان زیاد است. میدانم که این روزها اوضاع سخت شده است. حتی در قاهره به سختی میتوان راه رفت. اما در کل من بر این فکر تاکید میکنم که مردم صبور هستند و میدانند کشور دچار تنگنا است.