۰
سه شنبه ۳ تير ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۹

آیا ترامپ می‌تواند روابط با چین را قطع کند؟

آیا ترامپ می‌تواند روابط با چین را قطع کند؟
اخیرا دونالد ترامپ در 18 ژوئن 2020 (29 خرداد 1399) از محفوظ بودن قطع مناسبات با کشور چین تحت هر شرایطی سخن به میان آورده است. این اظهارات رئیس‌جمهور آمریکا واکنش بسیار گسترده‌ای را در میان رسانه‌ها و ناظران سیاسی و اقتصادی به همراه داشته است. اکنون پرسش غالب ناظران این است که در عصر کنونی و با توجه ماهیت اقتصاد جهانی نئولیبرال که اساس آن مبتنی بر آزادی تجارت و عدم مداخله دولت است، گفته‌های ترامپ چگونه بنیان هستی‌شناختی جهان سرمایه‌داری را متزلزل می‌کند.

 آیا اساسا در عالم واقعیت اظهارات دونالد ترامپ مبنی بر قطع مناسبات با کشور چین امکان اجرایی شدن دارد یا خیر؟ یا این‌که قطع مناسبات آمریکا با چین بیشتر در چه سطحی مطرح خواهد شد؟ آیا مناسبات اقتصادی شرکت‌های آمریکایی در چین و شرکت‌های چینی در آمریکا را شامل می‌شود یا فقط محدود به سطح مناسبات دیپلماتیک و سیاسی خواهد بود؟ 
 
ناممکن بودن قطع مناسبات سیاسی
مناسبات خارجی آمریکا و چین، طی دهه‌های گذشته بسیار پر فراز و نشیب بوده است. متعاقب پیروزی کمونیست‌ها به رهبری مائو بر ناسیونالیست‌های چینی در اول اکتبر ۱۹۴۹، آمریکا در مقام رهبر بلوک غرب، از به رسمیت شناختن چین امتناع ورزید و کرسی این کشور در شورای امنیت به تایوان (چین تایپه) واگذار شد. اما متعاقب دست پیدا کرد جمهوری خلق چین به سلاح اتمی در سال 1964 و شکاف در مناسبات این کشور با روسیه بر سر رهبری جهان کمونیست، ریچارد نیکسون، رئیس جمهور آمریکا در اواخر دهه 1960 را در مسیر تنش‌زدایی با پکن قرار داد. در نهایت با مدیریت هنری کسینجر و نیکسون در سال 1971 آمریکا جمهوری خلق چین را به رسمیت شاخت و رسما کرسی این کشور در سازمان ملل و شورای امنیت به حزب کمونیست چین واگذار شد.

در ادامه با مرگ مائو در 1976، فرصت ورود چین به عرصه بازار آزاد اقتصاد جهانی مهیا شد و از همین دوران بود که همیاری و همکاری آمریکا با پکن در مسیر وصل شدن به جهان سرمایه‌داری در دستور کار قرار گرفت. طی چند دهه گذشته به ویژه بعد از دهه 1990 مناسبات سیاسی و دیلماتیک میان آمریکا و چین گستردگی هر چه بیشتری به خود پیدا کرد و حوزه‌هایی مهم از تعامل و تقابل برای دو کشور در مقام دو عضو دائم شورای امنیت شکل گرفته است. در چنین شرایطی اظهارات ترامپ مبنی بر قطع مناسبات با کشور چین، در سطح سیاسی بیشتر همانند یک طنز یا رویای بچه‌گانه است که در عرصه معادلات عینی دیپلماتیک به هیچ عنوان امکان تحقق ندارد.
 
در هم تنیدگی اقتصادی و ناممکن بودن قطع مناسبات به شکل دستور
دیگر سطحی که معقول و محتمل بودن قطع مناسبات میان چین و آمریکا، بنابر آن‌چه ترامپ مطرح می‌کند را اثبات می‌کند، در حوزه مناسبات اقتصادی در م تنیده و گسترده آمریکا و چین است. در این زمینه می‌توان به سه سطح اصلی اشاره کرد:

1- حجم گسترده مبادلات اقتصادی میان دو طرف: بدون تردید حجم مبادلت تجاری آمریکا و چین در مقطع کنونی به اندازه‌ای است که حداقل طی یک دهه آینده قطع یا کاهش چشم‌گیر ان‌ها ممکن نخواهد بود. هر چند جنگ تعرفه‌ای و تجاری ترامپ با پکن سطح از میادلات میان دو طرف را کاهش داده اما واقعیت امر این است که در عمل قطع مناسبات اقتصادی ممکن نیست. بر اساس گزارش آمار آمریکا، میزان واردات از چین و صادرات به آن از آمریکا، در سال 2018، 660 میلیارد دلار اعلام شد، در حالی که آمار آن در سال 2019، به حدود 470 میلیارد دلار کاهش پیدا کردهمچنین، در سطح مقابل میزان صادرات آمریکا به چین، از 120 میلیارد دلار در سال 2018 به  حدود 87 میلیارد دلار در سال 2019 کاهش پیدا کرده است. مقادیر زیادی از محصولات کشاورزی به دلیل اعمال تعرفه‌ تجاری، دیگر به چین صادر نمی‌شوند که در نتیجه، خسارات سنگینی را برای کشاورزان آمریکایی به بار آورده است. در چنین شرایطی به طور حتم اظهارات ترامپ بیشتر ک رویاپردازی خام و کودکانه به نظر می‌رسد.

2- سهم بزرگ چین در در اوارق قرضه وزارت خزانه‌داری آمریکا: چین به عنوان بزرگ‌ترین دارنده اوراق قرضه وزارت خزانه داری آمریکا در حال فروش بخش بزرگی از اوراق در اختیار خود است به گونه‌ای که طبق اعلام وزارت خزانه داری آمریکا، حجم اوراق دلاری در اختیار این کشور تا پایان ماه مارس به ۱.۱۲ تریلیون دلار کاهش یافته است. با این وجود، چین در حال حاضر ۷ درصد کل اوراق قرضه وزارت خزانه داری آمریکا را در اختیار دارد. اکنون مساله این است که چین در شرایطی که لازم باشد برای حفظ ارزش پول ملی خود می‌تواند به فروش اوراق قرضه‌ای که در دست دارد اقدام کند.  نکته قابل توجه این است که در حال حاضر آمریکا ۶.۴۷ تریلیون دلار بدهی به کشورهای جهان به صورت اوراق قرضه وزارت خزانه داری دارد که در مقایسه با سال قبل ۴ درصد افزایش یافته است. در مجموع، توانمندی چین در زمینه اوراق قرضه به نظر می‌رسد قطع مناسبات میان دو کشور را آن‌‎چنان که ترامپ می‌گوید، ممکن نخواهد کرد.

3- وابستگی امریکا به مواد معدنی چین: در میانه جنگ تعرفه‌ای ترامپ علیه پکن توجه به این مساله نیز ضروری است که امریکا به شدت به واردات مواد و محصولات خام معدنی از چین نیازمند است و به آسانی نمی‌تواند جایگزینی برای این حوزه پیدا کند. در واقع، در مقطع کنونی، یکی از اهرم‌های پکن انحصار این کشور بر روی برخی مواد معدنی استراتژیک است که حتی صنایع فن آوری نیز به آن نیازمندند. چین تولید بیش از 90 درصد عناصر خاکی نادر در جهان را در اختیار دارد و علاوه بر این  آمریکا در بازه زمانی 3 ساله 2014 تا 2017 حدود 80 درصد از مواد خاکی نادر مورد نظر خود را از چین وارد کرد. این مساله در شرایطی است که برای این محصولات نیز پیدا کردن جایگزین حداقل طی بازه زمانی کوتاه مدت ناممکن به نظر می‌رسد.
 
در این شرایط می توان اظهارات ترامپ را اولاً ناشی از تلاش های این روزهای کاخ سفید در ایجاد فضای چین هراسی در سطح جهانی به عنوان مقصر و مسبب شیوع بیماری کرونا و از طرف دیگر می توان آن را اقدامی با مصرف داخلی پس از اعترافات جان بولتون در کتاب خاطراتش که در آن از درخواست ترامپ از رئیس جمهور چین برای کمک رسانی به منظور پیروزی در انتخابات پرده برداشت، دانست.

 
مرجع : الوقت
کد مطلب : ۸۷۰۳۳۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
بازی پیچیده اتمی ایران
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
پیشنهاد ما