{ADVERTISE_GENERAL_LOCATION_42_BLOCK} {ADVERTISE_GENERAL_LOCATION_43_BLOCK}
{ADVERTISE_GENERAL_LOCATION_38_BLOCK}
{TICKER_BLOCK}
{HEAD_MENU_BLOCK}
_today_event: سالروز جمهوری ترکیه و روی کارآمدن مصطفی کمال آتاتورک

۷ آگوست

بعد ازعزل سلطان محمد ششم در نوامبر1922م/آبان 1301 ش و انتصاب پسر عموی او عبدالمجید دوم، تنها به عنوان خلافت و نه سلطنت، تا یک دورۀ کوتاه ،حاکمیت دینی آخرین خلیفه عثمانی شروع شد. این نظام موفق نبود زیرا در 29اکتبر/ 7آبان 1302 ،دومین مجلس کبیر ملّی که اکثریت اعضایش از حزب جمهوری خواه خلق (تأسیس شدۀ خود مصطفی کمال) بودند، حکومت جمهوری به ریاست مصطفی کمال را رسماً اعلام نمودند و در 3مارس 1924/ 12اسفند1302نظام خلافت در این کشور برچیده شد ، اقامت اعضای خاندان سابق سلطنت در خاک ترکیه ممنوع شد و عبدالمجید دوم در همان روز مانند سلف خود محمدششم به سویس تبعید گردید. مصطفی کمال آتاتورک در سال 1260هـ.ش / 1881میلادی در سالونیک، شهری که اکثر سکنه‌اش را اتباع یهودی امپراطوری تشکیل می‌دادند از مادر متولد شد. مصطفی کمال در کودکی پدرش را از دست داد و در 12سالگی وارد دبیرستان نظام زادگاهش شد. وی پس از طی دوره‌های تحصیلات نظامی در آموزشگاه عالي نظامي منستر آكادمي نظامي در پايتخت عثماني، درسال 1284هـ.ش/1905م با درجۀ سروانی فارغ التحصیل شد و وارد ستاد ارتش امپراطوری گشت و سپس برای مدت 2سال از سوی ستاد ارتش به دمشق اعزام شد و در اين شهر جمعیتی انقلابی به نام «وطن و آزادی» تشکیل داد. فعالیتهای سیاسی وی، از دورۀ دانشجويی در استانبول با انتشار روزنامه اي مخفی به صورت دست نویس آغاز شد و پس از فارغ‌التحصیلی به دلیل فعالیتهای سیاسی برای مدتی کوتاه زندانی شد. بی شک سیر تحولات امپراطوری در مسیری به جریان افتاد که این افسر انقلابی را به هیجان آورد و شهوت جاه طلبی او را به شدّت تحریک کرد. شاید رویاهائی که به گفتۀ خود او در ایام دانشجويی گاه وی را از خود بی خود می‌کرد از همین ایام رفته رفته شروع به شکل گرفتن كرده مصطفی کمال با مسئولیتی که در گسیل سپاهی تحت عنوان «سپاه حرکت» از سالونیک به استانبول بر عهده گرفت اولین نقش مؤثر در امپراطوری را ایفا كرد. بین سالهای 1286هـ.ش/ 1907م تا 1294هـ.ش/ 1915م ،مأموریتهايی در آلبانی، لیبی و بلغارستان به وی محول شد. با ورود عثمانی به جنگ جهانی اول، مصطفی کمال با رهبری عملیاتهای متعدد نظامی، به عنوان فرمانده‌ای توانا مطرح شد و در طول سالهای جنگ جهانی اول تجربیات رزمی فراوانی کسب نمود. در سال 1295هـ.ش/1916 مصطفی کمال دو بار به اروپای غربی مسافرت كرد ودر تماس نزدیک با مظاهر تمدن غرب، کاملاً تحت تأثیر جاذبه‌های مادی این تمدن قرار گرفت. با پایان جنگ جهانی اول و تسلیم بی قید و شرط عثمانی طی مفاد ترک مخاصمۀ (مندرس) مصطفی کمال به استانبول عزیمت كرد. مصطفی کمال در 30آوریل 1298هـ.ش/1919م تحت عنوان بازرس ارتش، با اختیارات گسترده به آناطولی اعزام شد. پذیرش این مأموریت بهانه‌ای بود برای آغاز فعالیتهای گسترده‌ای که سرنوشت عثمانی را رقم زد. تحولات ترکیۀ عثمانی در سالهای 1298هـ.ش/1919م به بعد را می‌توان در سه مرحله به هم پیوسته برشمرد: 1. تشکیل مجلس کبیر ملی – جنگهای استقلال 2. معاهده لوزان – الغای سلطنت 3. الغای خلافت – مسخ ترکیه در مرحلۀ اول مصطفی کمال ثابت نمود كه علاوه بر دارا بودن توانايی‌های نظامی ،از قابلیتهای عظیم سیاسی نیز برخوردار است. وی با مهارت فراوان توانست خود را به عنوان مجاهدی که قصد آزاد کردن سرزمین و خلافت اسلامی را از تسلط صلیبیان کافر دارد به علما، اندیشمندان، روشنفکران، نظامیان و تودۀ مسلمان آناطولی بشناساند. آوازۀ این منجی مسلمان به مرزهای آناطولی محدود نشد بلكه بسیاری را در سرزمینهای دور و نزدیک اسلامی تحت تأثیر قرار داد تا آنجا که اندیشمند دردمند مسلمان، اقبال لاهوری در جولای 1922م غزلی در ستایش او تحت عنوان «خطاب به مصطفی کمال پاشا ایده ا...» می‌سراید. با شروع مرحلۀ سوم تحولات ترکیه با رهبری مصطفی کمال یعنی دورۀ اسلام زدايی و مسخ ترکیه، محبوبیت مصطفی کمال در جهان اسلام به سرعت رو به کاهش گذاشت، سروده‌های اقبال در جاوید نامه که در سال 1311هـ.ش /1932م منتشر شد و آخرین کتاب او( ارمغان حجاز) دربارۀ مصطفی کمال و تحولات عثمانی، حکایت گر زوال این محبوبیت است. در مرحلۀ اول، فعالیتهای سیاسی پر دامنۀ مصطفی کمال با تشکیل کنگرۀ سیواس (ژوئن1919) و کنگرۀ ارزرم (ژوئیه همان سال) و کمیتۀ انجمن مدافعۀ حقوق آناطولی و روز ملی (سپتامبر1919) که خود ریاست آن را بر عهده گرفت، منجر به افتتاح مجلس کبیر ملی در 23آوریل 1920م شد. مصطفی کمال در دومین روز مجلس ،به ریاست آن برگزیده شد و در 15اوت 1921مجلس با اکراه وی را به مدت 3ماه، با حفظ سمت ریاست مجلس، به فرماندهی کل قوا تعیین كرد مدت این اختیارات چندین بار پیاپی تمدید شد تا اینکه در آخرین رأی‌گیری برای تمدید اختیارات قید زمان از آن برداشته شد. مصطفی کمال در مسیر قوام گیری جایگاه خویش در ترکیۀ جدید در برابر مخالفان خود، همواره حربۀ حذف را در تمامی انواع آن حتی حذف فیزیکی به موقع به کار می‌انداخت. با اعلام جمهوری، مصطفی کمال از سوی مجلس به عنوان اولین رئیس جمهور ترکیه انتخاب شد و رؤیای جوانی وی جامۀ واقعیت بر تن نمود! مصطفی کمال، کوتاه زمانی پیش از آنکه اولین رئیس جمهور ترکیه شود، در اوت 1923م حزب جمهوری خواه خلق را که خود ریاست آن را به عهده گرفت، تأسیس نمود. این حزب سالیانی دراز تنها كانون قدرت در ترکیه محسوب می‌شد. آتاتورك بدین وسیله توانست با فراهم کردن یک تشکل سازمان یافتۀ تحت فرمان ،از روند اجرای برنامه‌های خود به ویژه مسخ ترکیه یعنی حذف اسلام از جامعه ترکیه و تطبیق تمامی شئونات فرهنگ غربی بر این جامعه اطمینان یابد. قانون الغای خلافت و تبعید همۀ افراد خاندان عثمانی از ترکیه، سرآغاز دورۀ جدیدی در ترکیه است، دوره جابجايی ارزشها و ضد ارز‌شها و تقدیس و پذیرش هر آنچه باختری است. فصل تسلیم و خود باختگی، آغاز مسخ شدن مصطفی کمال که جسم ترکیه را از اسارت نیروهای اشغالگر غربی آزاد نموده بود، خواست که روح ترکیه را به غلامی آنان در آورد. وی در یکی از سخنرانی‌های آن دوران چنین می‌گوید :«ای مرده باد عاطفه، ای دور باد تعصبات کهنۀ دینی و احساسات و غیرتهای فرسودۀ قدیمی! من خود را به نام پهلوان شرق و قهرمان اسلامی معرفی نخواهم کرد. من در مقابل غرب مقاومت نخواهم ورزید. همانا آنچه را که باید از مبارزه با غرب بکشیم، کشیدیم. من با مسیحیت مخالفت و معارضه نخواهم کرد. چندین قرن به این کار شوم پرداختیم، تا تعصب غرب بیدارشد و آنها را برای همیشه به استعباد و اذلال ما وادار كرد. صداقت و مماشات با غرب امری است که از آن گریزی نیست. دین ما فقط عبارت است از مماشات؛ و هم قدمی با غرب در تمدن و اختراعات و علوم غربی دین خداست و عن قریب از معالم و مظاهر آن، قسمتهایی را که باعث تحریک عداوت و تعصب غرب است محو خواهم نمود. ای مرده باد جامعه شیوخ متعصب جاهل... ای دور باد خلافت!... دین در بين من و خدای من است... و اما دنیا در بین من و غرب است و تا زنده‌ام دین و دنیای خود را از هم جدا مي كنم. این رساله و دستور من است که برای دنیا عموماً و برای شرق مخصوصاً منتشر می‌نمایم». تقویم سنتی (هجری قمری) به تقویم میلادی و ایام تعطیل رسمی هفته از جمعه به شنبه و یکشنبه تغییر می‌یابند. زنان به کشف حجاب تشویق می‌شوند و حجاب در مجامع و دوایر رسمی ممنوع می‌شود و پوشش غربی نیز برای مردان اجباری می‌گردد. مصطفی کمال دربارۀ تغییر اجباری پوشش می‌گوید: «ما تنها لباسی که باید بپوشیم لباس دولتی و بین المللی است که تمام ملل متمدن می‌پوشند و به زودی کت و شلوار و يقه و کراوات و کلاه کپ و بالاخره رونکوت و ژاک و فراک باید لباس عمومی ما شود. اگر در میان شما کسی باشد که به این مایل نباشد، او را کودن خواهم خواند. بدیهی است وقتی لباس ما با لباس غرب مخالف باشد، از آنها عقب خواهیم ماند و نمی‌توانیم با آنها همدوش شویم. قوانین اسلامی از حقوق قضائی حذف می‌گردد، زبان عبادت به ترکی برگردانده می‌شود و حتی اذان گفتن به زبان قرآن ممنوع می‌گردد. سلیمان آتش یکی از محققان و مترجمان معروف قرآن کریم به زبان ترکی در بیان خاطره‌ای از آن روزگار گفته است: در ایام ممنوعیت اذان گفتن به زبان عربی من کودک بودم، مردم ده ما دیده بانانی بر معابر ورودی ده گمارده بودند تا امنیت برای اذان گفتن به زبان عربی مهیا شود و مؤذن برفراز مناره به عربی اذان می‌گفت. دیده بانان موظف بودند به محض رؤیت ژاندارمها به مؤذن علامت بدهند تا به سرعت اذان را به ترکی برگرداند. این وضعیت مختص ده مزبور نبود و در بسیاری از قری چه برای اذان و چه برای مجالس وعظ و تدریس قرآن معمول بوده است. با تغییر نظام آموزشی، دروس معارف اسلامی، زبان عربی و زبان فارسی از نظام آموزش حذف می‌شوند.هر گونه تظاهر اسلامی ممنوع می‌شود، تکایا و زاویه‌ها و خانقاهها بسته می‌شود و طریقتهای صوفیه ممنوع می‌گردند. پوشیدن قبا و برسرگذاشتن عمامه جز برای ائمۀ مساجد و آن هم فقط در فضای مساجد، به استثنای مراسم تشییع جنازه ممنوع می‌گردد. رسم الحط اسلامی منسوخ و رسم الخط لاتین رایج می‌شود. اقدامات اسلام ستیزانۀ مصطفی کمال علی رغم فراهم ساختن زمینه‌ های مناسب برای اجرای آنان، با امواجی از حرکت ‌‌های اعتراض آمیز مواجه شد‍. اگرچه در نهایت این رژیم جدید بود که پیروز شد، اما فرآیند این اعتراضات خونین ،ذخایر معنوی غرور آفرینی برای نسلهای آیندۀ این کشور شد. حکایت این برهه از تاریخ ترکیه، حکایت چوبه دار است و آزادگان سربدار. از مشهورترین این حرکت‌های معترضانه، قیام شیخ سعید پالوی است که با سرعتی اعجاب انگیز، به یکباره جنوب شرقی ترکیه را فراگرفت و درسایر نقاط کشور به ویژه استانبول دلهای ناراضی را به سوی خود کشاند. مصطفی کمال هراسان از این قیام و تبعات احتمالی اش، آن با شدت تمام به سرکوبی آن پرداخت. شیخ سعید لحظاتی پیش از شهادت خود در حالی که طناب دار برگردن داشت، شهادتین را بر زبان راند و فریاد برآورد که نه سر یک شیخ سعید که سرهاي هزاران شیخ سعید، فدای کلمۀ توحید باد. پرونده‌های (محاکم استقلال) که پس از دهها مکتومی، محققان به لطایف الحیلی به آنها دست می‌یابند، سندهای تأثر آوری است از فصلی تیره و تار در تاریخ پر فراز و نشیب ملت ترکیه. ماجرای جلب، زندان، محاکمه و اعدام عالمی به نام محمد عاطف افندی الاسکیلیبی، عاطف خوجه، نمونه‌ای است از روش این محاکم در راستای تحمیل مهمترین اصول کمالیسم یعنی لا ئیسیزم و غرب گرایی. وی به جرم مخالفت با قانون الزام استفاده از کلاه فرنگی محاکمه می‌شود. سند جرم وی تحریر رساله‌ای در باب تحریم تشابه به کفار است، رساله‌ای که تاریخ تأليف آن، مدتها پیش از تصویب قانون مزبور است. در یکی از جلسات محکمه، قاضی رو به عاطف خوجه افندی نموده و می‌گوید: شیخ! کلاه و دستار برای پوشاندن سر است، خوب چه می‌شود تو پوشش سر خود را برداری و شاپو بر سرت بگذاری، کلاه کلاه است. عاطف خوجه افندی در حالی که به پرچم بزرگ ترکیه که پشت سر قاضی آویخته شده بود اشاره کرد و گفت: پرچم، پرچم است، پس آیا می‌توان به جای پرچم آویخته در پشت سر شما، پرچم انگلستان را آویخت؟ در 24نوامبر1934م. مجلس، مصطفی کمال را آتاتورک (پدر ترک) نامید، وی چهار سال بعد از این نام گذاری در 10نوامبر1938م، در حالی که برای سومین دوره پیاپی، ریاست جمهوری ترکیه را بر عهده داشت، پس از یک دوره بیماری در گذشت. جنازۀ وی به آنکارا منتقل شد و به طور موقت در موزۀ مردم شناسی آنکارا به خاک سپرده شد. بعد از 15سال به مزار فعلی (آنت قبر) در پایتخت ترکیه جدید منتقل گشت. از زمان تسلط آتاتورک بر ترکیه تا به امروز، هیچ گاه جامعۀ ترک ،خود را غربی نیافت و هیچ گاه دین از جامعه و اندیشۀ ترک زدوده نشد. نظام حاکم، خود نیز بعد از مرگ آتاتورک با توجه به واقعیات لایتغیر جامعۀ ترکیه، روز به روز و گام به گام مجبور به عقب نشینی از مواضع اصولی کمالیسم یعنی غرب گرايی مطلق و دین زدایی کامل شد.

{TOP_DOCS_MAIN_BLOCK}
پیشنهاد ما
{ADVERTISE_GENERAL_LOCATION_14_BLOCK}